عزیز من به طلوع بنگر صاحب دل قصد رفتن کرده سایبان در آرزوی چنین لحظه‌ای خیرخیر با چشمانی گشاده اما نرم به میان می‌اید غروبم در دست آهوان کوچکی است که شمع وجودشان به تازگی به روشنایی پی برده و بی‌هوا خود را رها کرده‌اند و شب، دریچه‌ای متمایل به خاکستری را به موهبتی از جانب حق بدل میکند؛ سپس شبگیر،به عرصه‌ی محشر نظری میکند تا دلِ مطرود نشیمنگاهی بر پشته‌ی عمر بنا نهد. -