_ خالِ کنج لب دنیا، تو مرا قصه بخوان
_ قصه را از قفسِ تن به تو آغاز کنم؟
_قایقی باش که پارو بزنم غصه ی خویش
_ سر این راز برای دل تو باز کنم؟
_ چه پریشان شده ای، تکیه به فردا زده ای
_ مانده ام تا برسد یار و فقط ناز کنم
_ یار، بیمار ولی در نظرت مهره ی مار؟
_ دل به اغیار مده، نغمه ی تو ساز کنم
_ دل من در گرو سبزی کوهستان شد
_ سبزی حوصله را، کودک شب باز کنم
_ باز کن راه معما، برسان معجزه را
_ صبر کن پنجه ی خورشید تو را باز کنم
-پریزاد کارنتیان.