حاکمیت بر ارض و عرش
انگار که مقبولیت خدا بر اطعامِ همگانی انکاری بیش نبود
و سوگند کلامی که در خفا محو میشود.
انسانیت و وجدان در گودال نهانستان دفن میشود و فقر، نفس هر تازه نفس نو پایی را می گیرید.
هر سو چشم بچرخانی کودکی هم اندازه لنگ کفش وزیر خمیده در زباله خواهی دید
و آگاهی خموشِ شاه که بی هیچ واکنشی از کنارشان میگذرد