•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌ رمان مهدویت گاز رو بست رو زانوم و بلند شد از اتاق رفت بیرون در رو هم بست صدای رضا از پشت در به گوشم خورد با صدای نگرانی گفت: -بدجور زخم شده؟ سارا گفت: +آره نامرد معلوم نیس چه جوری کیفش رو کشیده که اینجوری خورده زمین... ❤️ ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4157800791C8e165e537c فعالیت های مذهبی و چادرانه پروفایل و استوری و...🥳🥳 https://eitaa.com/joinchat/4157800791C8e165e537c پاتوق دخترای مذهبی👇😍💚 https://eitaa.com/joinchat/4157800791C8e165e537c