2️⃣ بخش دوم شاید هم فقط یک امتحان سخت باشد! به هر حال هر چه باشد، گرچه انتخاب من نیست، اما رئیس جمهور من است، حتی اگر با اختلافی کم بر سر کار آمده باشد. مردم من، فرزندان تو، خواهران و برادران ما، اینطور خواستند. این انتخابات خیلی چیزها را یادم داد. یادم داد چگونه برایت جرئت به خرج بدهم. یادم داد چگونه نفر به نفر برای عقیده ام تبلیغ کنم. یادم داد شب امتحانی نباشم، چه آن روز که امتحان اصول 2 را افتادم، که در طول ترم نخوانده بودم و شب امتحانم مصادف شد با مناظرات انتخاباتی و هیجان های خاص خودش، چه حالا که فهمیدم نمی شود کل سال ها را در خانه حبس بود و با دیگران ننشست و دم انتخابات، آستین ها را بالا زد. جمهوری اسلامی عزیزم! من اینجا، در انتهای دهه ی سوم زندگی ام ایستاده ام و تصمیم گرفتم به جای حرف، با کار کردن، برایت جان بدهم. سر بلندی ات مبارک همه مان! حتی آن ها که دهه هاست با فحش دادن به تو، دلشان را خنک می کنند و وقت انتخاب، پای صندوق های امینت می آیند و به روی مبارکشان هم نمی آورند که گزینه ی مورد نظرشان، از صندوق در می آید! این ها مهم نیست. پیروز این رقابت نفس گیر، کسی است که ارزش ها و صداقت را برای قدرت، زیر پای جا مانده در دفاع، نگذاشت. نا سزاها را شنید، اما از همین امروز ، داشته هایش را از رقیب که حالا در قاموس او، رفیق است، دریغ نخواهد کرد. پیروز این رقابت، همه ی ما هستیم. ما که شبانه روز، برای روی کار آمدن آن که اصلح می دانستیم تلاش کردیم. پیروز این رقابت، تویی! تو! ای جمهوری اسلامی مقتدر و مظلوم من. 💬 🌐 نظرتان را ثبت کنید 🩷 در جستجوی کوچ را دنبال کنید