🎙♥️ *یک کانتینری بود که مصطفی توش کار فرهنگی انجام می داد....* *اون موقع کار فرهنگی فروختن نوار و پلاک و چفیه و سربند و... بود 🖇* *توی کانتینر غرفه بندی کرده بود و این وسایل رو می فروخت ☺️* *یه شب با بچه ها تصمیم گرفتیم به کانتینر مصطفی دستبرد بزنیم 😜😁* *قفل🔓 در رو شکستیم و رفتیم داخل و دخل رو باز کردیم همه ی پول هاش رو برداشتیم و رفتیم😛* *بعد هم رفتیم در خونه شون و بهش خبر دادیم که کانتینر رو دزد زده 🙄* *ساعت 3 نصفه شب بود 🕒 مصطفی اومد پایین و ناراحت شد😞* *بهش گفتیم اشکال نداره بیا بریم بستنی بخوریم🍦و رفتیم و با پول خودش بستنی خریدیم و خوردیم.☺️😅* *چند مدتی با هم از اون پول استفاده می کردیم. 🙄😬* *بعد از یکی دو هفته خودمون برای حلالیت گرفتن بهش گفتیم... 🗣* *ولی اصلا ناراحت نشد و انگار نه انگار :) ✨* @syed213