عمــری نشسته در دل ، غـافل ولی من از او زیـرا که یارِ خــود را ، بر دل سپُــرده بـودم تصویــر یـــار بینی ، بر جـان و دل نمایـــان از بس که عکس او را بـر دل فشــرده بــودم .