🌙هلال ماه رمضان🌙 🌙هلال ماه رمضان رخ نمود بی آن که هلال رخت رخی بنماید. 🌙باز هم رمضان دیگری آمد و تو نیامدی من فقط به امشبی نگاه می‌کنم که هلال را دیدم و تو را ندیدم امّا آرزوی این که شاید سحر بیاید و تو هم بیایی را از دلم بیرون نمی‌کنم. نه این که می‌شود بیرون کرد ولی من بنایش را ندارم اصلاً این آرزوها بیرون کردنی نیستند مگر می‌شود بدون این آرزوها زندگی کرد؟ 🌙من در این خیال امشب را می‌خوابم که وقتی بیدار شدم وضو بسازم و سر به شانۀ تو دعای سحر بخوانم یا نه، سکوت کنم و سر به شانه‌ات دعای سحر را از زبان تو نوش جان کنم. 🌙آقا! دعای سحر را که خواندی خودم سفره پهن می‌کنم برایت ما فردا سحر با هم سحری می‌خوریم. هر چه میل داری برای سحر بگو آماده کنم و بخوابم. 🌙نماز صبح اولین روز ماه رمضان را پشت سر تو اقامه خواهم کرد. بعد از نماز هم اوّلین یا علی و یا عظیم را همراه تو زمزمه می‌کنم و به اللهم ادخل علی اهل القبور السرور تو آمین می‌گویم. 🌙دعای روز اوّل را که خواندی رحل قرآن برایت می‌آورم و قرآن خودم را در برابرت می‌گذارم. تو که قرآن بخوانی من فقط گوش می‌کنم. گوش که کردم مست می‌شوم این مستی که روزه را باطل نمی‌کند آقا! ‌می‌کند؟ 🌙من رفتم با همین آرزو بخوابم و شب را سحر کنم. 🌙شبت بخیر تنها آرزوی من! @syed213