دولتمرد را اقتدار باید امروز بر کسی پوشیده نیست که جامعه ایرانی، در عرصه‌های مختلف، دارای دوگانگی یا چندگانگی‌هایی است که بعضا روند را با اختلال، مواجه می‌نماید. چرایی بروز این چندگانگی‌ها را می‌توان در فقدان اقتدار دولت، یافت. به گفته چارلز مریام، «کسی که اقتدار دارد، مانند راننده اتوبوس است. او مجاز است به صلاحدید خود عمل کند، اما باید مسافران را در مسیر مطلوب ببرد. در غیر این صورت، مسافران، اتوبوس را ترک می‌کنند و راهی را که می‌خواهند، پیش می‌گیرند.» اگر مسافران اتوبوس ایران، پیاده شده و هر یک، به راهی می‌روند، یکی از دلایل آن، کاهش چشمگیر اقتدار دولت است. اگر برخی از دختران جامعه، در انتخاب پوشش، راه خود را -که دقیقا در مقابل راه رسمی است- در پیش می‌گیرند، باید یکی از دلایل آن را در فقدان اقتدار دولت، جست‌و‌جو کرد. اگر برخی از کشاورزان، بدون کمترین توجهی به دولت، به روش دلخواه خود، منابع آب و خاک را از بین می‌برند، اگر بانکها با سیاستهای دولت همراهی نمی‌کنند، اگر خودروسازان، به لطایف‌الحیل، دولت را دور می‌زنند، اگر برخی از ورزشکاران و هنرمندان، از جیب مردم برمی‌دارند، به نظام لگد می‌زنند و به ریش دولت میخندند، اگر یک بچه‌پولدار، به خود جرأت می‌دهد افسر پلیس را زیر مشت و لگد بگیرد، اگر پزشک و کاسب و وکیل و بازاری، برای فرار از مالیات، از کارتخوان، استفاده نمی‌کنند، اگر صنایع نفت، درآمدهای خود را شفاف نمی‌کنند، همه را باید در فقدان اقتدار دولت یافت و این، مسئله‌ مهمی است که کشور در یک دهه گذشته، با آن دست‌به‌گریبان بوده است. شاید کمتر کسی را بتوان یافت که به انحاء مختلف، بر ناکارآمدی دولت در تمشیت امور جامعه، صحه نگذارد. این ناکارآمدی، موجب کاهش اقتدار شده است و کاهش اقتدار، منجر به ناکارآمدی بیشتر. این چرخه، آن‌قدر ادامه خواهد یافت تا دولت، به موجودی بی‌خاصیت، تبدیل شود. چرخه شوم «ناکارآمدی-فقدان اقتدار» را باید با بازتولید اقتدار متوقف کرد. اقتدار، پیش از هر چیز، باید در دولتمردان، ایجاد شود و به تدریج به برنامه‌ها و سیاست‌ها سرایت کند. دولتمرد را باید.