📖 برشی از کتاب درگاه این خانه بوسیدنی‌ است یک انگشتر عقیق داشت که همیشه دستش بود. شب عملیات آب آشامیدنی‌شان گل‌آلود بود. انگشترش را در ظرف آب می‌اندازد تا جرم آب را بگیرد. هرکسی جرعه‌ای می‌نوشد. آخرین نفر ته ظرف را در تاریکی بیابان می‌پاشد و انگشتر گم می‌شود. داوود مقابل شرمندگی‌اش می‌گوید: – مگه قرارِ انگشتر همیشه دست آدم بمونه؟ آن انگشتر آخرین و کوچک‌ترین تعلقش در این دنیا بود. آن شب از آن هم دل برید. 🛒 مشاهده و خرید اینترنتی کتاب 🔻لطفاً نظر خود پیرامون کتاب درگاه این خانه بوسیدنی‌ است را به شناسهٔ زیر ارسال نمایید. @s_mellat_emam_hosein @t_manzome_f_r ▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری