لطفا یک لبخند بردارید
مجانیه😍😁
برای خواستگاری قرار شد جلسه اول با پدر خانمم توی دفتر کارشون ملاقات داشته باشم.
لباس پلو خوریم رو پوشیدم، سوار موتور شدم و رفتم دفتر کار شون.
وقتی رسیدم سلام و علیک کردم و نشستم، برام چایی و نسکافه آوردن و تعارف کردن که بخورم. گفتن قند هم توی سینی هست.
بهشون گفتم حاج آقا!! شیرینی ندارید؟
بعد هر دو مون خندیدیم. بنده خدا رفتن و برام شکلات آوردن.
منم شکلات و نسکافه رو خوردم و خودم رو بهشون معرفی کردم و رفتم.
الانم هر موقع میرم خونه شون بهشون می گم برام شیرینی بیارید🤣🤣.
من هم به شدت شیرینی دوست😍.
#خاطرات_خود_نوشت
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
💕
#تا_۱۴۰۵ 👇
.....🍀🌺🌷🍀🌺💐💚💚
https://eitaa.com/joinchat/1881145530Cb4959f455d
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•