🔰
شجریان: بهصحنهآوردن میراث
✍️ حسام سلامت
🔸بیایید باری دیگر از خود بپرسیم اهمیت شجریانبودن در چیست؟ به نظرم میرسد چنین پرسشی در گرو پرسش دیگری است: شجریان چه کرد؟ اینگونه هم میتوان پرسید: با شجریان دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟ به چشم من چنین میآید که به میانجی شجریان بخش چشمگیری از میراث ما به صحنه آمده و در صدای او طنین انداخته است.
🔹اهمیتی ندارد ارزیابی هر یک از ما در قبال این میراث چه باشد. آنچه در اینجا مهم است خودِ این میراث است، میراث در کلیتاش، که مستقل از فاصلهی همدلانه یا انتقادی ما نسبت به آن «هست»، آنجاست، در انتظار خواندهشدن. حق داریم از خود بپرسیم میراث چیست؟ شاید بیجا نباشد اگر بگوییم میراث در حُکم تمامیتِ ناهمگنی از خاطرات «ملی» و فرادادهای تاریخی است که چه بخواهیم چه نه همچون قسمی «حافظهی جمعی» با ما میماند.
💢میراث، به این اعتبار، «باقیمانده»ی گذشته است، آنچه به رغم گذشتگیاش از سپریشدنِ فراموشکارانه تن میزند و پشتِ سر گذاشته نمیشود، دستکم نه به تمامی، و پیوسته، در اشکال مبدعانه و صورتهای خلاقانه، بازمیگردد و افق فهم تاریخی ما از خودمان را برمیسازد.
🔸با صدای شجریان بُرشهایی گزیده از این میراث تاریخی بر صحنه احضار میشوند تا در اکنون ما به جریان بیافتند، تا به یاد آورده شوند، یادآوریای که هرچند آنقدرها معاصرسازانه یا واسازانه نیست و از این حیث، همواره بار «سنت» را با خود حمل میکند اما اینقدر هست که مخاطبان آن صدا را وامیدارد که دستکم با بخشی از گذشتهی خود تجدید دیدار کنند و با آن چشم در چشم شوند.
🔹با شجریان این خودِ «
#فرهنگ» است که سهم چشمگیری از نیروی اندوختهی تاریخیاش را عرضه میکند تا بلکه خود را از فراموشی نجات دهد. لحظههایی از این میراث فرهنگی، از این باقیماندهی گذشته، که به صحنه آورده میشود تا در برابر دیدگان کنجکاو و مشتاق ما معاصران ژست بگیرد احتمالاً ماندگارترین لحظات حیات تاریخی چندپارهی ماست: از سعدی و عطار تا مولانا و حافظ، از نیما و اخوان تا سایه و شفیعی، و بسیارانی دیگر.
🔸و صدالبته چه لحظههایی از این میراث که بیرون ماندهاند. ماندگاری صدای شجریان، اگر اساساً چنین چیزی در کار باشد، از ماندگاری این میراث است. با اینهمه، کسی نمیداند آیندهی میراث چه خواهد بود، در خود فرو میرود و سیاه میشود یا چهره میگشاید و نو به نو خوانده میشود، به ویژه به دست کودکان.
#شجریان
⚜️
@taammolat74