📚 ادبیاتِ رُنسانس ✍️ تبیینِ چیستیِ رُنسانس و چراییِ بوجود آمدنش، از آن حیث که رُنسانس طلیعه ی دورانِ مدرن است را به فرصتی دیگر موکول می کنیم. با رُنسانس و به تبع آن مدرنیته، اساسا بشری جدید متولد شد که با دوران باستان و قرون وسطی از حیث معرفت شناختی و هستی شناختی و انسان شناختی، تفاوت های جدی دارد. طبعا، هنگامیکه بشری جدید ظهور می کند؛ ظهورات خود را در ساحت های گوناگون زیستِ اجتماعی تجلی می دهد. فرهنگ هم از این امر مستثنی نیست. ارنست رنان و ویل دورانت، "پترارک" و "بوکاچیو" را نخستین انسان های مدرن نامیده اند. این تعبیر درست است؛ چرا که روحِ مدرنیته پیش از هر جا، در آثارِ این دو شاعر و نویسنده ی ایتالیایی ظاهر شده است. فرانچسکو پترارک؛ که به نوعی می توان او را پدر ادبیات رُنسانس دانست، معروفترین اثرش "کتابِ سونات ها یا نغمه ها" می باشد. و بوکاچیو؛ شاعر و طنزنویس و همچنین نویسنده رُمانس به ایتالیایی و لاتین است. مهمترین اثرش "دِکامرون" می باشد که مجموعِ صد قصه کوتاه است که کاملا غیراخلاقی است و منطبق با روحِ هوس بازِ بشرِ دورانِ رُنسانس است. محتوای این داستان ها؛ غالبا شوهران فریب خورده و کشیشانِ حریص، زنان مستبد و جفاکار، راهبانِ خودسَر و عشّاق جوان هستند. از اینرو می توان گفت: وقتی به آثار ادبیِ دورانِ رُنسانس رجوع می کنیم؛ اولین بار بشرِ جدید، نیازها و خواست ها و اُفقِ نگاهش، در اشعارِ پترارک و کتابِ دکامرونِ بوکاچیو، و پس از آن در رساله ی "عشرت طلبی" اثرِ لورنزو والّا و کتابِ "در باب آزمندی" اثر پوجیو براچسیولینی و پس از آن در آراء فلسفیِ "پیکودلّا میراندولّا" و "مارسیو فیچنو" ارائه گردیده است. در مطلبِ بعدی، به مختصات و ویژگی های فرهنگ و ادبیاتِ دورانِ رُنسانس خواهیم پرداخت. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 @taammolatenazari