#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
ادب کنید که امشب شب مناجات است
شب توسل و اشک و شب عنایات است
وفات مادر ساقی..عزیز سادات است
ادب کنید که هنگام عرض حاجات است
-
هر آنکه برد در خانه اش گدایی را
به سر نمانده برایش دگر هوایی را
-
ملائکه همه حاجت گرفته اند از او
به مژه ام بزنم خاک خانه اش جارو
کسی که پیش قدم هاش می زند زانو
شده ست ریزه خور سفره ی همین بانو
-
فدای معرفت و راه و رسم حیدری اش
فدای مرحمت و التفات مادری اش
-
بنای خانه ی او عشق او به مولا بود
دلش بزرگ..دلش امتداد دریا بود
اگرچه فرصت خانمی اش مهیا بود
خودش نوشت که این زن کنیز زهرا بود
-
بزرگ بود و امیری رشید فرزندش
همیشه جان اباالفضل بوده سوگندش
-
کشید شعله به قلب مدینه با گریه
که کار او شده یا التماس یا گریه
چه گریه ها که درآورد گریه ها گریه
نماز صبح به آه و دم عشا گریه
-
تمام شهر پریشان گریه ی او بود
بقیع شاهد اشک های بانو بود
-
شبی نشست به روضه به ناله های رباب
به گریه های سکینه به بی وفاییِ آب
به شانه های خمیده به زخم و ردّ طناب
به حال محتضر زینب و به بزم شراب
-
گهی به صورت و گاهی به روی سر می زد
به حال اهل حرم داد از جگر می زد
-
سکینه گفت که مادر خوشا به احوالت
ندیده ای و نگشته حراج خلخالت
ندیده ای که بخندند بر تو و حالت
ندیده ای که چه شد با شهید گودالت
-
تنش به روی زمین زیر دست و پاها بود
برای غارت او حرمله مهیا بود
-
خبر رسید که ساقی پرش شکسته شده
و ابروان کمانش ز هم گسسته شده
همینکه دید دگر راه چاره بسته شده
صدا رسید بیایید حسین خسته شده…
-
صدای هلهله آمد..بیا..بیا..کشتیم
زدیم ساقیِ اورا…حسین را کشتیم
-
به دور قتله گهش هی برو بیا کردند
به قتل صبر سرش را ز تن جدا کردند
برای پیرهن کهنه شر به پا کردند
به روی خاک تن زخمی اش رها کردند
-
“به خون حنجرش آغشته شد..بمیرم من
عزیز ما نگران کشته شد..بمیرم من