#خاطره
💠«شیرعلی مجریان» از نحوه شهادت همرزمش میگوید: «قبل از شروع عملیات کربلای 10، در نزدیکیهای دزلی، آماده حرکت به سمت منطقه بودیم. منصور در آن روز، نسبت به عملیاتهای قبل، حال دیگری داشت. نیروها را به ستون کرد و از ابتدا تا انتهای ستون، یکی یکی با همه روبوسی کرد و حلالیت گرفت. گویا میدانست این آخرین دیدار است. بعد، با دستور حرکت، نیروها رهسپار منطقه شدند. او از جلو حرکت میکرد. دشمن منطقه را شیمیائی زده بود و خیلی از بچهها آلوده شده بودند. ما از پشت سر حرکت میکردیم. وقتی به منصور رسیدیم، برای ادامه عملیات، از او کسب تکلیف کردیم. وی کاملا شیمیائی شده بود. بچهها دورش بودند. منصور دیگر نمیتوانست حرف بزند. گفتم پیشش بمانم؛ امّا او با اشاره دستش، فهماند که ادامه بدهیم. ما به سمت جلو حرکت کردیم. چند لحظه بعد، حال منصور بد شد و او را با سختی، به عقب منتقل کردند؛ در حالی که او به شهادت رسیده بود.»
#هفت_تپه_ی_گمنام