✍ آخرین وداع پیامبر با یاران... 📚فروغ ابدیت جلد2، صفحات 864- 865(آیت الله جعفر سبحانی) 💥 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روزهای آخر بیماری در حالی كه سرش را با پارچه ای بسته بود، پیش از شهادت خود، به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: 📍 هر كسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار كند، زیرا قصاص در این جهان، آسان تر از قصاص در روز رستاخیز است! _ در این موقع برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی كه بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند كردید كه بر مركب خود بزنید. اتفاقا تازیانه بر شكم من اصابت كرد، من اكنون آماده گرفتن قصاصم. ⚡️درخواست پیامبر یك تعارف اخلاقی نبود؛ بلكه جداً مایل بود حتی یك چنین حقوقی را جبران نماید. 👈 گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شكم سواده ، از این نظر او حق قصاص نداشته است، بلكه با پرداخت دیه‌ای جبران می گردید. مع الوصف پیامبر خواست، نظر وی را تامین كند... پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند، سپس آماده قصاص شدند. ♦️یاران رسول خدا با دلی پر غم و دیدگانی اشكبار و ناله هایی جانگداز، منتظرند كه جریان به كجا خاتمه می پذیرد؛ آیا سواده واقعا از در قصاص وارد می شود؟ ناگهان دیدند سواده بی اختیار، بجای قصاص، شكم و سینه پیامبر را می بوسد؛ در این لحظه پیامبر او را دعا كرده، فرمود: خدایا! از سواده بگذر، همانطور كه او از پیامبر اسلام در گذشت... @tabyeen98