بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حُسن برون‌ آ دمی ز ابر کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست یعقوب‌وار وا اسفاها همی‌زنم دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست گوشم شنید قصّه ایمان و مست شد کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست 🌹روشنای تبیین 👈 عضو شوید. https://eitaa.com/joinchat/2137587722C603b2cd06b