سلاام همه عزیزان☺️ یه کتاب خیلی زیبا و عالی پیشنهاد امروز ما برای مطالعه👌 نگاشته ها خیلی گیرا و واضح بود، شرایط اسارت رو متفاوت با اون چیزی ک تصور میکردم بیان کرده بود واقعا احساس تأسف کردم که چنین ماجراهایی کمتر به دستمون میرسه😢 یه بخش از کتاب رو باهم بخونیم، خیلی زیباست؛ اعتصاب تا پنج روز ادامه داشت . صبح روز ششم ، یک سرباز عراقی ، همراه یک مترجم آمد دم آسایشگاه ما . گفت : یک نماینده از بین خودتون تعیین کنین . گفتیم : برای چی ؟ گفت : هم برای گرفتن چیزایی که کم و کسر دارین ، هم برای مذاکره . یکی از بچه ها را که از بقیه پخته تر بود ، انتخاب کردیم . اولش زیر بار نمی رفت ، ولی با کلی خواهش و درخواست راضی اش کردیم که همراه سرباز عراقی برود . آن ها به همین ترتیب ، سی و پنج نفر را به عنوان نماینده از کل اردوگاه انتخاب کردند که بعدا معروف شدند به گروه ” خمسه الثلاثین ”... @tadabbor_in