🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 👌داستان کوتاه 💠بگو نامش را حسين بگذارد❗️ 🔻طی نامه‌ ای در تاريخ دوم جمادی الثانی 1418 هجری قمری به دفتر انتشارات مكتب الحسين( سلام الله عليها ) ارسال نموده و مرقوم داشته ‌اند:  🔰روزی وارد حرم حضرت رقيه سلام  الله عليها شدم،‌ ديدم جمعی مقابل ضريح مقدس مشغول زيارت خواندن وعزاداری می باشند و مداحی با اخلاص به نام حاج نيكويی مشغول روضه خوانی است از او شنيدم كه می ‌گفت:  🍃خانه‌های اطراف حرم رابرای توسعه حرم مطهر خريداری می ‌نمودند.  يكي از مالكين كه يهودی يا نصرانی بود، به هيچ وجه حاضر نبود خانه خود رابرای توسعه حرم بفروشد.  خريداران حاضر شدند كه حتی به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند ،‌ولی وی حاضر به فروش نشد. بعد از مدتی زن صاحب خانه حامله شده ونزديك وضع حمل وی می ‌شود.  او را نزد پزشك معالج می برند،‌بعد از معاينه می ‌گويد:  بچه و مادر،‌ هردو درمعرض خطر می باشند و خانم بايد زير نظر ما باشد، قبول كردند،‌ تا درد زايمان شروع شد.  صاحب خانه می ‌گويد: همسرم رابه بيمارستان بردم وخودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيه( سلام الله عليها ) و به ايشان متوسل شدم و گفتم، اگر همسر و فرزندم رانجات دادی وشفای آنان را از خدا خواستی و گرفتی خانه‌ ام را به تو تقديم می ‌كنم.  🍃مدتی مشغول توسل بودم،‌ بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روی تخت تشسته وبچه دربغلش سالم است. همسرم گفت: كجا رفتی؟  گفتم رفتم جايی  كاری داشتم.  گفت : نه،‌ رفتی متوسل به دختر امام حسين (سلام الله عليها ) شدی!  گفتم از كجا می دانی؟  زن جواب داد: من،‌ درهمان حال زايمان كه از شدت درد گاهی بيهوش می ‌شدم،‌ ديدم دختر بچه‌ ای وارد اطاق بيمارستان شد  و به من گفت : ناراحت مباش، ما سلامتي تو و بچه‌ ات را از خدا خواستيم، فرزند شما هم  پسر است، ‌سلام  مرا به شوهرت برسان  و بگو نامش راحسين بگذارد!  گفتم: شماكی هستيد؟ گفت : من رقيه دختر امام حسين( سلام الله عليها ) هستم. بعد از روضه خوانی از مداح مذكور سوال كردم اين داستان را از كه نقل می ‌كنی ؟  در جواب گفت: ازخادم حرم حضرت رقيه ( سلام الله عليها ) نقل می كنم، كه خود از اهل تسنن می ‌باشد و افتخار خدمتگزاری درحرم نازدانه امام حسين ( سلام الله عليها ) را دارد  و پدرش نيز از خادمين حرم حضرت رقيه سلام الله عليها بوده است.  http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺