امروز داشتم به لحظۀ آخر زندگی فکر میکردم. لحظهای که به من میگویند وقت رفتن است و دیگر به اندازۀ چشم بر هم زدنی هم فرصت زندگی نداری. با خودم گفتم سرمایهام برای سفر آخرت چیست؟ میخواستم به سرمایهام فکر کنم که دنیا در برابرم سبز شد و به دلم که نگاه کردم، دیدم سرمایهام جز محبت دنیا و تلاش برای رسیدن به دنیای بیشتر چیز دیگری نیست. وجودم همه ترس و وحشت شد.
به دنبال سرمایۀ دیگری دلم را کنکاش کردم. چیزی را یافتم که کمی آرامم کرد. درست است که من زندگیام را صرف دنیا کردم؛ اما تو خوب میدانی که همیشه دوست داشتم عاشقت باشم. آقا! این خودش سرمایهای برای دل بستن نیست؟ خدا کند تا قبل از مردنم این سرمایه را در مسیر عاشق شدن صرف کنم!
شبت بخیر همۀ سرمایهام!