در خانۀ بهشتی ما حیّ علی الصلاة، تنها ذکری در اذان نیست. ما حیّ علی الصلاة را که می‌شنویم، همۀ وجودمان شتاب می‌گیرد به سوی نماز و بی‌تاب سخن گفتن با خدا می‌شویم؛ چون می‌دانیم که تو در هنگامۀ نماز، بی‌قرار نماز می‌شوی. بی‌قراری تو برای حسی است که به نماز داری. برای تو هیچ سخن گفتنی شیرین‌تر و بهجت‌انگیزتر از سخن گفتن با خدا نیست و اگر چنین فرصتی را خدا فراهم کند، شیرینی‌اش در خیال نمی‌گنجد. تو نماز را اجازۀ خدا برای سخن گفتن با او می‌دانی که وقتی هنگام نماز می‌شود، شور و نشاط از سر و رویت می‌بارد. کسی اگر تو را به هنگام نماز ببیند، شتافتن به سوی نماز را می‌فهمد. نمی‌شود تو در انتظار وقت نماز، بی‌قرار به آسمان چشم بدوزی و اهالی خانۀ بهشتی، در خیال چیز دیگری باشند؛ زیرا هر کسی خانه‌اش را با خشت محبت و ولایت تو ساخته باشد، بی‌قرار می‌شود برای هر چیزی که تو بی‌قرار می‌شوی. آقا! یک روز بی‌قراری‌ات را با چشمان خودم خواهم دید. شاید آن روز دور نباشد. شبت بخیر بی‌قرار خدا!