خلاصه ۴۳ از کتاب 🔹و براى بندگان شقى و بدبخت خود نیز خذلانها دارد، که در قرآن عزیزش آنها را برشمرده ، مى فرماید: (ایشان را گمراه مى کند)، (و از نور به سوى ظلمت ها بیرون مى برد)، (و بر دلهاشان مهر مى زند)، (و بر گوش و چشمشان پرده مى افکند)، (و رویشان را به عقب بر مى گرداند)، (و بر گردنهاشان غلها مى افکند)، (غلهایشان را طورى بگردن مى اندازد که دیگر نمیتوانند رو بدین سو و آن سو کنند)، (از پیش رو و از پشت سرشان سدى و راه بندى مى گذارد، تا راه پس و پیش ‌ نداشته باشند)، (شیطانها را قرین و دمساز آنان مى کند)، (تا گمراهشان کنند، به طوریکه از گمراهیشان خرسند باشند، و به پندار ند که راه همان است که ایشان دارند)، (و شیطانها کارهاى زشت و بى ثمر آنان را در نظرشان زینت میدهند)، (و شیطانها سرپرست ایشان مى گردند)، (خداوند ایشان را از طریقى که خودشان هم نفهمند استدراج مى کند، یعنى سرگرم لذائذ و زینت هاى ظاهرى دنیاشان می سازد، تا از اصلاح خود غافل بمانند)، (و به همین منظور ایشان را مهلت میدهد که کید خدا بس متین است ) (و با ایشان نیرنگ مى کند)، (آنان را به ادامه طغیان وا میدارد، تا به کلى سرگردان شوند). 🔸اینها پاره اى از اوصافى بود که خدا در قرآن کریمش از آن دو طائفه نام برده است و از ظاهر آن برمى آید که انسان در ماوراى زندگى این دنیا حیات دیگرى قرین سعادت و یا شقاوت دارد، که آن زندگى نیز اصولى و شاخه هائى دارد، که وسیله زندگى اویند و انسان به زودى، یعنى هنگامى که همه سبب ها از کار افتاد و حجاب برداشته شد، مشرف به آن زندگى میشود و بدان آگاه مى گردد. 🔹و نیز از کلام خدایتعالى بر مى آید که براى آدمیان حیاة و زندگى دیگرى قبل از زندگى دنیا بوده ، که هر یک از این سه زندگى از زندگى قبلیش الگو مى گیرد، واضح تر اینکه انسان قبل از زندگى دنیا زندگى دیگرى داشته ، و بعد از آن نیز زندگى دیگرى خواهد داشت و زندگى سومش تابع حکم زندگى دوم او و زندگى دومش تابع حکم زندگى اولش ‌ است ، 🔸پس انسانی که در دنیا است در بین دو زندگى قرار دارد، یکى سابق و یکى لاحق ، این آن معنائى است که از ظاهر قرآن استفاده میشود. استشهاد به چند آیه براى اثبات تبعیت حکم حیات اخروى از حیات دنیوى 🔹و اما در آیات قسم دوم که بسیار زیادند، چند آیه را به عنوان نمونه در اینجا مى آوریم ، تا خواننده خودش داورى کند، که از ظاهر آن چه استفاده میشود؟ آیا همانطور که ما فهمیده ایم زندگى آخرت تابع حکم زندگى دنیا هست ، یا نه ؟ و آیا از آنها بر نمى آید که جزاى در آن زندگى عین اعمال دنیا است ؟ 🔸 ((لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون ))، (امروز دیگر عذرخواهى مکنید، چون به غیر کرده هاى خود پاداشى داده نمیشوید)، ((ثم توفى کل نفس ما کسبت ))، (سپس ‌ به هر کس آنچه را که خود انجام داده ، به تمام و کمال داده میشود)، فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة (پس بترسید از آتشى که آتش گیرانه اش مردم و سنگند)، ((فلیدع نادیه سندع الزبانیه )) (پس باشگاه خود را صدا بزند و ما بزودى مامورین دوزخ را صدا مى زنیم )، ((یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا، و ما عملت من سوء))، (روزی که هر کس آنچه را که از خیر و شر انجام داده حاضر مى یابد)، ((ما تاءکلون فى بطونهم الا النار))، (آنها که مال یتیم را میخورند جز آتش در درون خود نمى کنند)، ((انما یاکلون فى بطونهم نارا))، (آنها که ربا مى خورند در شکم خود آتش فرو مى کنند). 🔹و به جان خودم اگر در قرآن کریم در این باره هیچ آیه اى نبود به جز آیه : ((لقد کنت فى غفلة من هذا، فکشفنا عنک غطائک ، فبصرک الیوم حدید))، (تو از این زندگى غافل بودى ، ما پرده ات را کنار زدیم ، اینک دیدگانت خیره شده است ) کافى بود، چون لغت غفلت در موردى استعمال میشود که آدمى از چیزی که پیش روى او و حاضر نزد او است بى خبر بماند، نه در مورد چیزی که اصلا وجود ندارد، و بعدها موجود میشود، پس معلوم میشود زندگى آخرت در دنیا نیز هست ، لکن پرده اى میانه ما و آن حائل شده ، 🔸 دیگر اینکه کشف غطاء و پرده بردارى از چیزى میشود که موجود و در پس پرده است ، اگر آنچه در قیامت آدمى مى بیند، در دنیا نباشد، صحیح نیست در آن روز به انسانها بگویند: تو از این زندگى در غفلت بودى و این زندگى برایت مستور و در پرده بود، ما پرده ات را برداشتیم و در نتیجه غفلت مبدل به مشاهده گشت . 🔹و به جان خودم سوگند، اگر شما خواننده عزیز از نفس خود خواهش کنید که شما را به بیان و عبارتى راهنمائى کند، که این معانى را برساند، بدون اینکه پاى مجازگوئى در کار داشته باشد، نفس شما خواهش شما را اجابت نمى کند، مگر به عین همین بیانات و اوصافی که قرآن کریم بدان نازل شده . ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @bairanii