محمد گفت: پیش میاد. گوشی شبنم ماهواره ای هست؟
سعید: آره متاسفانه!
محمد: به صدرا بگین شاید خیر بوده که بره به مادر مریضش سر بزنه. بگو بره خونه.
مشغول همین حرفا بودند که یهو خبری رسید و محمد به سعید گفت: بنداز رو مانیتور!
خبر این بود: لحظاتی قبل، یک خانم 48 ساله جلوی یکی از مراکز پلیس امنیت اخلاق دست به خودسوزی زد!
محمد از سر جاش بلند شد. سعید و بقیه بچه ها از پشت سیستمشون بلند شدند و با تعجب به خبر ناگواری که رسیده بود چشم دوختند.
محمد گفت: زنه زنده است؟
پیام آمد که: خیر! متاسفانه جانشون را از دست دادند.
محمد پرسید: چرا اونجا؟ مگه کسی از وابستگانش دستگیر شده بوده؟
پیام آمد: دخترش! دخترش در مرکز پلیس امنیت اخلاق بوده و مادرش جلوی اونجا اقدام به خودسوزی کرده!
محمد گفت: اطلاعاتی از این مادر و دختر هست؟
پیام آمد و این سه کلمه روی مانیتور ظاهر شد: زن ... کُرد ... اهل سنت!
ادامه دارد...
https://eitaa.com/taghsimstory
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour