🌸قصه ای زیبا و پند آموز👌 💫روزی جوانی نزد موسی علیـه السـلام آمد و گفت: یا موسی علیـه السـلام ، اللّه متعال را از عبادت کردن  من چه سودی می رسد؟ که این چنین امر و اصرار بر عبادت کردنش را دارد؟ موسـی علیـه السلام گفت : ای جوان ، یاد دارم که در زمان جوانی که  برای گوسفندان شعیب نبی علیه السلام چوپانی می کردم. روزی بُزی از گله جدا شد و من هم ترسیدم اتفاقی برای او بیفتد و با هزار مصیبت و سختی او را پیدا کردم و بُز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بُز، خدا می داند که این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو نصیب  من می شود.و می دانی که موسی از سکه ای نقره که برای بهای نگهداری و فروش تو به دست می آورد، بی نیاز است. ولی دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو او را نمی بینی و نمی شناسی ولی آن گرگ، هر لحظه اگر تو از من دور باشی به دنبال شکار توست. ای جوان تو هم بدان که خداوند را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت کردن و پاک بودن ما می خواهد که ما  از او دور نشویم ، تا در دام نفس و شیطان و شیاطین گرفتار نشویم. 💫     سُبْحَــانَ اللَّهِ وَ الْحَمْــدُاللَّهِ     وَ لَا إله إلا اللَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَــر ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f