بزار از اینجا شروع کنم ...
وقتی عشق رو تجربه میکنی ...
تمام ذوق و شوق و توانت رو میزاری برا تولدش ...
برا تولدش که بگی خیلی خوشحالم که تو رو دارم ...
اصلا تولد میشه یه بهونه که عشقت رو به نمایش بزاری ...
با هدیه ...
با شاخه گل ...
با کیک ...
با کلی حرف که میخوای بگی دوستت دارم ...
عاشق که بشی ، تازه میفهمی از خود گذشتن و با عشق دوییدن برای لبخندش یعنی چی ...
عاشق که بشی ، برای اولین بار با تمام وجود حاضر میشی برا کسی بدون حساب و کتاب پول ، وقت ، توان ، تلاش هر چی داری بی توقع خرج کنی ...
میدونی عشق به آدم خیلی چیزا یاد میده ...
یاد میده من و منیت رو باید براش فدا کنی ...
ای جانم ...
میدونی یاد چی افتادم ...
یاد دلنویس چند شب پیش ...
بابی انتم و امی و نفسی و اهلی ...
ترجمه اش همون یعنی عشق ... یعنی تک تک حرفای بالا ....
باید عشق رو بفهمی تا برسی به دوییدن براش ...
از عشق گفتم تا برسیم به تولد مهدی عزیز زهرا ...
روز نیمه شعبان ، خودمونو به عاشقی بزنیم ...
میدونم ما کجا و عشق به مهدی کجا !!!
اما بیا خودتو بزار تو جایگاه عشق ...
بیا برا تولد مولا ، سنگ تموم از هر جهت بزار ...
بیا امسال ، خاص بگو دوسش داری ...
وقتی عاشق میشی ... وقتی برا عشق زمینی از تمام وجود خودت میگذری ، اونجا عجیب شرمنده میشی که خدا !!
تو خالق من بودی ....
اما من هیچ وقت برا مسیر تو و اهل بیت تو ، عاشقی نکردم ...
این شرمندگیه خیلی تلخه ...
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f