#تجربه
چون حرف بچه ها و ظرف شستن شد، تجربه موفق چندروز پیشم رو بگم.
کلا تو این حدود ۴۰، ۵۰ روز حضورم، اینجا س، که به وضوح تاثیرش رو تو نظم ظاهری زندگیم و تا حد زیادی آرامش روحیم، و برخورد با بچه ها و همسرم حس میکنم(اگر چه که چندبار هم سوتی اساسی دادم و از خودم شاکی شده م😢)
چندروز پیش یکی دوروز مهمون خونه باغ مامانم اینا بودیم.
۴تا گل پسرجان حدود ۱۰ و ۷ و ۴ساله و ۱۰ماهه. پسرجان سوم حسابی سالم و پر انرژی هست الحمدلله 😁😁 و از دیوار و یخچال و همه جا بالا میره. خلاصه که در لحظاتی همون افراد کلافه میشن. سر ناهار ، یادم نیس دقیقا چه میکرد، ولی خدا لطف کرد و به سرم یه فکر انداخت، بهش گفتم میخوای بعد ناهار ظرف بشوریم باهم؟
_آره😃😃
بعد ناهار، لگن رو گذاشتم روی ایوون، ظرفها هم بیشترشان ملامین بودن، ملامین ها و قاشق چنگالها،رو هم گذاشتم، دوتا اسکاچ هم مایع زدم، رفتیم رو ایوون، تند تند خودم ظرفها رو کفی کردم و بیشترشون رو بردم، تو آشپزخونه که تو سینک آبکشی کنم و پسرجان هم روی ایوون همچنان مشغول ظرفشویی و کف بازی.
یه عزیزی اومد بهم گفت، چه حوصله ای داری!!!😏 و دقیقا همین لحظه بود که احساس کردم راه رو درست رفتم و موفق شدم.😄
تجربه ی 👆خانم های عزیزی که برای خودم جالب بود براتون فرستادم