شب قدر انقلاب (شب عملیات کربلای پنج) 🔰 قسمت پنجم 3⃣ شب قدر، شب یأس از خود است. 🔶 در خانه خدا که می روی، در دستت هیچ نباشد. می گویند وقتی به در خانه خداوند تبارک و تعالی می روید، اگر به خودت امید داشته باشی و فکر کنی به اندازه آن چیزی که در جیبت داری می توانی از خدا خرید کنی، شب قدر چیزی به دست نمی آوری! 🔶 مرحوم دولابی می فرمودند وقتی به در خانه خدا می روی و دستت را دراز می کنی، دستی به کف دستت بکش که اگر گرد و خاکی هست آن را هم بتکانی، در خانه خدا که می روی، در دستت هیچ نباشد. از خودت یأس داشته باش. به پیامبر(صلوات الله علیه و آله) عرض شد یا رسول الله روز قیامت سرفراز به بهشت می روی. فرمودند: من به فضل و رحمت خدا به بهشت می روم! پیامبر با همه پیامبری اش، اعتقاد نداشت در پیشگاه خدا چیزی دارد! " اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّیطانِ الرَّجیم. حَتَّی إِذَا اسْتَیأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا". وقتی از خودتان مأیوس شدید، من خدا آن موقع کمک می کنم. 🔶 یکی از دوستان تعریف می کرد که در منطقه ای از مهران، در سنگر دیده بانی بودم. دیده بانی آن منطقه مانند جنوب نبود که دکل باشد، در کوه یا غاری سنگر دیده بانی درست می کردند. این بنده خدا می گفت با خودم گفتم این جا دست کسی به من نمی رسد و امنِ امن است! بعد گفتم روایت داریم که اگر می خواهید فرشته ها از شما محافظت کنند، سه بار سوره قدر را بخوانید، خواندم. با این نیت که شاید یک موقع اتفاقی بیفتد، سه بار سوره قدر را خواندم. می گفت شانس آوردم که خواندم! چون همان قدری که شک کردم امنیت دست خداوند است، مستوجب این بودم که یک خمپاره شصت از شکاف دیده بانی داخل بیاید!! 🔶 خمپاره بالا می رود، بعد پایین می آید! این خمپاره چگونه مستیقم آمده بود، نفهمیدم!! این بنده خدا تا پنج سال در آلمان عمل می کرد! اولین خاطره ای که برای ما بعد از بازگشتش از آلمان تعریف کرد، همین بود. می گفت من فقط شک کردم که امنیت دست خدا است و با خودم گفتم این سنگر من را حفظ می کند. سوره قدر را هم خواندم، اما تا خواندم خمپاره آمد! 🔶 من و شما راجع به خیلی از موارد باید بیشتر تجربه داشته باشیم، یکی هم همین است؛ اگر قدرت دست خداوند است، برخی از چیزهایی که خودمان را در آن ها قدرتمند می دانیم، اشتباه است! وقتی پیامبران نا امید بشوند، می گویند هر چه قدرت از خود می دانستیم، اشتباه بود. 🔶 قوانین عرفانی را در دنیای مادی خود نیاوریم! 🔶 این روایتی که می خواهم عرض کنم، قبلا شنیده اید، اما این بار از بچه های کربلای پنج بشنوید! نه از کسی که دو روز چهار طرفدار دارد و بعد طرفدارهایش ریزش می کنند یا فالورهایش کم می شود! در روایت داریم در دو جا فرشته ها می خندند: جای اول، جایی است که امتی می خواهند کسی را پایین بیاورند، خدا می خواهد او را بالا ببرد. جای دوم، عده ای می خواهند کسی را بالا ببرند، خدا می خواهد او را پایین بیاورد! 🔶 لشکر اسلام حق ندارد به خودش متکی باشد، باید از خودش مأیوس باشد. "آن یکی شیر است اندر بادیه، وآن یکی شیر است اندر بادیه. آن یکی شیری است کآدم می خورد، وآن یکی شیری است که کآدم می خورد. گرچه باشد در نوشتن شیر شیر، کار پاکان را قیاس از خود مگیر"! 🔶 یک روز چمران می گوید: خدایا تو را شکر می کنم از این که همه را از من بُرّاندی تا فقط تو را داشته باشم! یک روز هم کسی شکست عشقی خورده و این حرف را می زند. این ها خیلی با هم فرق دارد! قوانین عرفانی را در دنیای مادی خود نیاوریم! چون این قوانین با دنیای مادی تطبیق ندارد، داریم با فشار آن را به هم می چسبانیم. 🔶 قوانین عرفانی در اهالی عرفان و عبادالله، قابیلت تطبیق دارد. 🔶 روایتی که می گوید اگر قرار باشد کسی بالا برده یا پایین آورده شود، منظور من و هنرپیشه ها و آدم های مشهور نیست! این روایت عرفانی است، و الا خیلی از آدم ها هم بالا می روند و خدا نمی خواهد! مثلا خدا می خواست مایکل جکسون بالا برود؟! قوانین عرفانی در اهالی عرفان و عبادالله، قابیلت تطبیق دارد، نه این که هر کس بالا رفت خدا می خواهد. 🔶 وقتی در لشکر کربلای پنج قرار می گیری، حق نداری به خودت متکی باشی! اگر امروز دهکده موشکی سپاه را نشان می دهند، حق نداری به موشک متکی بشوی و بگویی موشک داریم. ما در کربلای پنج موشک نداشتیم. در جنگ با بعثی ها هیچ چیزی نداشتیم. بیست و هفت روز در لشکر 11 امیرالمومنین(علیه السلام) دلاوران شیعه کُرد ایلام بودم. همان زمان هم کم خوراک بودم، از شدت گرسنگی به شکمم چفیه می بستم! بچه های ایلام هشت سال این گونه جنگیدند! نان خشک می خوردند! 🔸 :حجت الاسلام انجوی نژاد 🆔 @tahlil_shjr