در ، میانه‌ی کندنِ خندق، یاران حضرت محمد(ص) به سنگ عظیمی بر میخورند که هر چه تلاش میکنند کسی نمیتواند آن را از میان بردارد؛ در این میان حضرت رسول خودشان وارد میشوند و تیشه دو سر را برمیدارند و سه ضربه به سنگ میزند و سنگ با خاک یکسان میشود... با اولین ضربه‌ای که حضرت زدند، نوری از جانب هویدا میشود که حضرت به سلمان می‌فرمایند که گواه اینست که بزودی یمن تحت حکومت ما درخواهد آمد... با دومین ضربه‌ای که حضرت زدند، نوری از جانب هویدا میشود که حضرت به سلمان می‌فرمایند که گواه اینست که بزودی شام تحت حکومت ما درخواهد آمد... با سومین ضربه‌ای که حضرت زدند، نوری از جانب هویدا میشود که حضرت به سلمان می‌فرمایند که گواه اینست که بزودی ایران تحت حکومت ما درخواهد آمد... عبدالله بن اُبَی (رئیس مدینه) که نظاره گر موضوع بود، گفت: محمد را غرور برداشته، در کار مدینه فرومانده است طوری که یارانش از گرسنگی حال ندارند اما از کشورگشایی و آینده‌ی روشن حرف میزند!! mahdi_ghasemzadeh