🔴 روشنفکران غربگرا و عملکرد مشترک آنها در تاریخ معاصر ایران 🔸جوان مؤمن انقلابی نخواهد گذاشت تقی‌زاده‌ها حرفشان به کرسی بنشیند! 🔹 یکی از ویژگی‌هایی که در میان برخی روشنفکران تجددگرای مشاهده می‌شود، تناقضی است که میان ادعای ترقی‌خواهیِ آنان و انعقاد وجود دارد. 🔹 به عنوان نمونه، فردی چون ناظم‌الدوله ـ که به اعتقاد برخی، پدر تئوریک غرب‌زدگیِ مدرن در ایران است ـ شیفته‌ی ترقیِ ایران بود. نگاهی به رساله‌ی «اصول ترقی» او نشان می‌دهد که وجه اقتصادیِ برای وی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و از همین رو، سعی می‌کرده با تلاش در جهت ورود اندیشه‌ی غربی به ایران، کشور را میسّر سازد.[1] با این حال، همین روشنفکری که شیفته‌ی ترقی ایران، آن هم با قرائت غربی‌اش بوده، امتیازی چون را در کارنامه‌ی سیاسی خود ثبت می‌کند که به گفته یکی از تاریخ‌پژوهان معاصر «داستان فضاحت‌باری‌ست که لکه‌ی ننگی در پرونده‌ی ایران است... و بی‌تردید انگیزه‌ای جز انگیزه‌ی شخصی و منفعت‌پرستی حقیرانه نداشته است.»[2] 🔹 نمونه‌ی دیگر، یکی از اَخلاف نام‌آشنای او یعنی سیدحسن بود که به گفته‌ی خود، بیشترین تأثیر را از ملکم‌خان پذیرفت.[3] به اعتقاد تقی‌زاده، لازمه‌ی ترقی ایران این بود که «ايرانى بايد ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی‌مآب شود و بس»![4] اگرچه وی بعدها سعی کرد این اظهارنظر خود را تا حدی تعدیل نماید، اما این موضعگیریِ صریح، کار خود را کرده بود. 🔹 جالب این‌جاست که این روشنفکر دوران نیز همچون سَلف خود، با وجود تمام ادعاهایش مبنی بر لزوم پیشرفت برون‌زای ایران، یک نقطه‌ی تاریک بزرگ در کارنامه‌ی حیات سیاسی‌اش در دوران رضاشاهی دارد؛ آنجایی که در کسوت وزیر دارایی، در امضای تجدید قرارداد نفت به سال 1312ش ایفای نقش می‌کند و البته بعداً مدعی می‌شود که در آن خیانت ملی، فقط «آلت فعل» بوده و نقشی ایفا نکرده است. 🔹 چنین تناقضاتی که در میان حلقه‌ای از روشنفکران معاصر دیده می‌شود، حکایت از این دارد که در نگاه روشنفکر تجددخواهِ غرب‌گرا ـ که مبتنی بر «برون‌زایی» است ـ آن چیزی که اصالت دارد، تحقق مدرنیزاسیون غربی در جامعه به هرقیمتی است، ولو آنکه منجر به اعطای امتیازهای گزاف به بیگانه و به خاک سیاه نشاندن هموطنان شود! برون‌زایی، خصیصه‌ی اصلیِ جماعت روشنفکر غرب‌زده است و درست در نقطه مقابلِ «درون‌زایی» قرار می‌گیرد. ماهیت برون‌زایی این است که به مرور زمان، از دلش فجایعی چون دارسی، لاتاری، رِژی و... در می‌آید؛ در حالی که در نگاه درون‌زا و متکی به داخل ـ که یکی از دال‌های اصلی است ـ اساساً امکانی برای اعطای امتیازاتی چون لاتاری، دارسی و... فراهم نیست. لذا اگر پیشرفت درون‌زا، حاکم بر چشم‌انداز رشد کشور باشد، چنین نگاهی به پشتوانه‌ی مردم انقلابی ایران ـ خصوصا جوانان مؤمن انقلابی ـ این اجازه را به جریان روشنفکر غرب‌گرا نخواهد داد تا مسیر به اصطلاح تجددخواهی‌اش را به عقد قراردادهای ننگینی چون لاتاری، دارسی، و... ختم کند؛ نکته‌ای که ، در بیانات نوروزیشان در ، به خوبی بدان اشاره کردند: 💬 «در داخل، متأسّفانه بعضی‌ها غرب را بَزک می‌کنند، بدی‌های غرب را توجیه می‌کنند، رتوش می‌کنند،... مثل تقی‌زاده. در دوره‌ی طاغوت، آدمی مثل تقی‌زاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فَرقِ سر تا ناخن پا غربی بشود؛ یعنی در ایران باید غربی بشود. امروز هم تقی‌زاده‌های جدید از این حرف‌ها می‌زنند؛ البتّه به این صراحت نمی‌گویند امّا مضمون حرفشان این است.... آن‌هایی که پشت سرِ سند ۲۰۳۰ ـ سند ۲۰۳۰ یعنی برگرداندن سبک زندگی اسلامی به زندگی غربی ـ می‌ایستند، همان تقی‌زاده‌های امروز هستند؛ البتّه امروز به توفیق الهی جوان‌های مؤمن ما و مردم انقلابی ما نخواهند گذاشت این تقی‌زاده‌ها حرفشان به کرسی بنشیند....»[5] hmp.me/ci0t 📚 پی‌نوشت‌ها: 1. محمد رادمرد، «اصلاح خط و توهم ترقی»، وبگاه اندیشکده برهان. 2. ماشاالله آجودانی، مشروطه ایرانی، تهران: نشر اختران، 1383، ص305. 3. ایرج افشار، زندگی طوفانی؛ خاطرات سید حسن تقی‌زاده، تهران: انتشارات علمی، 1368، ص26 و 383. 4. حسن تقی‌زاده، مجله کاوه، دوره جدید، ش1، جمادی الاول 1338ق. 5. بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی، 1 فروردین 1398. https://eitaa.com/TAHLILRUZ