سلام بر و سلام بر: و ۵۴۸۹۹۹ جانبازان ایران اسلامی ۵۹۹۳۸ شیمیایی ۲۱۲۳ جانباز قطع نخاعی ۳۲۰۰۰ جانباز ترور ۷۰۰ جانباز دو چشم نابینا ۸۰۰ جانباز قطع دو پا ۱۵۳جانباز قطع دو دست ۵۰۰۰ جانباز روی ویلچر 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 بگو به سقف اتاقت که عشق پا برجاست و چین صورت اگر هست باز هم زیباست تمام حسرت امروزِ من نبودن هاست تمام حسرت امروز تو ندیدن هاست دگر ندیدن مهتابهای خاکی جنگ دگر ندیدن دیروز تا به فرداهاست دو گام تا به قدوم طلوع فاصله بود طلوع از تو از چشمهای تو پیداست تراکم غم و درد ست و استخوان و گلو و خس خسی ست اگر هم در این میانه ، بجاست چگونه ترک کند ترکشی که شعرم را به بر گرفته و رخسار خویش می آراست تو هر چه داشته ای در طبق گذاشته ای « و یؤثرون علی أنفس» از لبت گویاست به روی دوش تو بارِ نجات ادیان است که آیه های چهل تا به بعد «حج» اینجاست ترنمم غزل دردمند یک مرد است و ناله های بریده ست و ناله های رهاست خوشا رفیق ! خوشا دیده را به دل دادی به دل ببین خجل از دیده های ما... دریاست دلم عجیب هوای صدات را کرده امان اگر بدهد سرفه های از چپ و راست شنیده ام که به نای قلم شده نایت و هی هی ست غم سینه ی تو و هیهاست شنیده ام که طبیبت سری تکان می داد و می نوشت شفایش فقط به دست خداست نگو نه هیچ نگو از نفس زدنهایت که اشک گوشه ی چشمان دخترت گویاست براش جام شرابی ز خون دل داری برات ذکر میان تبسمش "بابا"ست قلم ز نای "قلم گشته"ات به چنگ بگیر بگیر مَرد! بگیر این قلم یدِ "موسی"است قلم بگیر و بگوی از تظاهر و تزویر قلم بگیر به دست. این سکوت تا به کجاست بگو رفیق! ازین نارفیق ها امروز که هر غروب ، غمم از مصیبت فرداست بگو ز زهری "جام" و بگو ز " "ش یکی دو عربده دادند هر چه را می خواست قلم بگیر و نترس این زمان ، زمانه ی توست قسم به "نون و قلم" بی قلم نمانَد راست نترس ! پای بکوب و بگوی از دلِ درد بگیر دست برافشان که ست رها کن این همه راز از هزار نایِ گلوی بیا و بشکن از امروز هر چه را برجاست به قدر چند نماز از "حسین" فاصله است سحر ز روشنی اشک دیده ات پیداست 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 گروه فرهنگی هنری تحسین @tahsinyazd