📝 ... بریم در خونه شیر خواره اباعبدالله. اگه كسی دست خالی برگرده، فقط و فقط تقصیر خودشه، چون از هر طرفی كه برای این آقازاده گریه می كنی، یه نفر دعات می‌كنه... یه طرف مادرش رباب دعا می كنه، یه طرف عمه جانش زینب دعات می كنه، یه طرف رقیه كنار گهواره نشسته، یه طرف بابای مظلومش دعات می كنه... بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله، فرمود: ان لم ترحمونی، اگر به من رحم نمی كنید، فارحموا هذا الطفل، به این بچه رحم كنید، إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً؟؟؟ ماهی رو از آب بیرون می ندازید، تا اون موقعی كه جون داره، خودش رو هی از رو زمین بلند می كنه، بالا و پایین خودش رو می ندازه، دیگه جونی براش نمی مونه، این لب هاش رو بهم می زنه، عرب این لحظه رو می گه تلضی. ابن سعد ملعون، دید وضع سپاه داره به هم می ریزه، یه نگاه به حرمله نانجیب كرد، امتحانش رو پس داده، او چشم اباالفضلم هدف گرفته، گفت: چرا جوابش رو نمی دی؟ نانجیب گفت: پدر رو نشونه بگیرم یا بچه رو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی؟ یه وقت ابی‌عبدالله دید گوش تا گوش علی اصغر بریده شده... لالالا گل بابا دیگه سقا نمی‌تونه آب بیاره لالالا گل پرپر بخواب اصغر مادرت که شیر نداره لالالا گل یاسم در هراسم حرمله تو رو ببینه لالالا گل سنبل چه قشنگ زل زدی تو چشمای بابا لالالا دل بریدی پر کشیدی از روی دستای بابا الا لعنه الله علی القوم الظالمین https://eitaa.com/tahzibiravane