سلام من یه دختر 14ساله هستم یه داداش دارم که 4سالشه و داره میره تو 5 ما خانوادمون خیلی خوب و شاد بود من خیلی داداش دوست داشتم رفتم پیش امام رضا و ازش خواستم که بهم یه داداش بده بهم داد وقتی داداشم به دنیا اومد ابجی بزرگترم که الان 21 سالشه هم عقد کرد بعد شیش ماه داداشم مریض شد تشنج کرد و تا الان که چهار سالشه هیچ کاری نمیتونه بکنه نه میتونه راه بره نه بشینه هیچی خانواده ی شادمون از هم پاشده بابام گوسفند داره خیلی کم پیش ما هست توی یه خونه فقط من و مامانم و داداشم هستیم مامانم خیلی غصه میخوره خودم به شخصه داغون شدم ولی از داخل خورد شدم آبجیم که عروسی کرد داشت روی خوش زندگی رو میدید که اونم مریض شد اصلا دکترا متوجه مریضیش نشدن حالم خیلی بده همیشه آرزوی مرگ دارم فکر میکنم من باعث شدم خانوادمون اینجوری بشه حتی اعتقاداتم به خدا رو از دست دادم ما خانوادمون خیلی مذهبی بودیم ولی من دیگه نماز نمی خونم دعا نمیکنم حالم خیلی بده لطفا بهم بگید چجوری خودم رو آروم کنم؟ آیا واقعا من مقصرم که خانوادم اینجوری شدن؟ ─━━ ⟮♡⊰🌸⊱♡⟯ ━━─ 『 -🌱 @tajrobehaa🌱- 』 ‌ ─━━ ⟮♡⊰🌸⊱♡⟯ ━━─.