گر تو انکار کنی مستی ما را چه عجب کافران کفر شمارند مسلمانی را ابر چشمم چو شود سیل فشان از لاله کوه در دوش کشد جامه‌ی بارانی را کام درویش جزین نیست که بر وفق مراد باز بیند علم دولت سلطانی را چشم خواجو چو سر طبله‌ی در بگشاید از حیا آب کند گوهر عمانی را دل این سوخته بربود و بدربان گوید که بران از درم آن شاعر کرمانی را @takbitnab 🌹🌹🌹