میم تومادر مادرچه توان گفت ز اوصاف و وفایت. هرگز نتوان تسویه گردد حسابت. ثبت است بدهکاری ما گوشه دفتر. در چرتگه نگنجد زدن خورده کتابت. از بسکه زمهرت سخن آورده بزرگان. در شعر نگنجد که نویسم زصفاتت. تاج سر هر خانه و کاشانه تو هستی. از جان و دل اولاد رود جان بفدایت. گرم است حریم و حرم خانه به عشقت. تسکین بدهد طفل غش از گریه صدایت. زیبایی این اسم خوش وشاد و قشنگت. برتاج فلک جلوه نما گشته نمایت. گویند که تو از زادن ما اهل بهشتی. خواهم ز خدا عذر چو کم کرده نگاهت. باید بزم بوسه بصد شوق به پایت. جایی که بهشت در مثل آورده خدایت. بشکسته قلم در کشش میم تو مادر. چون شهد شکر میکشم الفاظ رسایت. افخم نتواند بدهد دین تو هرگز. عفوش بکن و گو که ببخشیده نهایت. @takbitnab 🌹🌹🌹