دوباره عطرِ تو پیچید و شد نشانِ سکوت نشسته دردِ عمیقی به استخوان سکوت صدای شُرشُر باران،صدای خِش خِش برگ صدایِ پایِ تو آمد در این خزانِ سکوت سکوت معنی تلخ نگفته های دل است کسی نگفته چرا شعرِ بی زبانِ سکوت دوباره نیمه شب و رَدِّ اشکِ خشکیده نشسته باز دلم پایِ گفتمانِ سکوت صدایِ ساعتِ شماطه دار می‌گوید... تمام ثانیه ها هم شد امتحانِ سکوت دلم برای خودم تنگ میشود گاهی... ز سخت جانی من هم بُرید امانِ سکوت قلم به واسطه ی دل نوشته واژه ی نو ولی نخوانده کسی واژه ی نهانِ سکوت سکوت می‌کنم و درد می‌کشم شاید رسد صدایِ پیامم به کهکشانِ سکوت تمامِ عشق و جنونم نشسته در غزلم و شاه بیتِ غزل هم که شد بیانِ سکوت (روژان) @takbitnab 🌹🌹🌹