خوش میروی به تنها، تنها فدای جانت
مدهوش میگذاری، یاران مهربانت
آیینهای طلب کن تا روی خود ببینی
وز حُسن خود بمانَد، انگشت در دهانت
قصد شکار داری؛ یا اتفاقِ بُستان
عَزمی درست باید، تا میکِشد عِنانت
ای گُلبُنِ خَرامان، با دوستان نگه کن
تا بگذرد نسیمی، بر ما ز بوستانت
دانی چرا نخفتم ؛ تو پادشاه حُسنی
خُفتن حرام باشد، بر چشم پاسبانت
من آب زندگانی ، بعد از تو مینخواهم
بگذار تا بمیرم بر خاک آستانت...
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹