به کوی می فروشان هر که رفت افتاد مست آنجا به آزار کسی هرگز ندارد شحنه دست آنجا رهی جز کعبه و بتخانه می جویم که می بینم گروهی بت پرست اینجا و مشتی خودپرست آنجا در آن موقف که عشق لاابالی در حدیث آمد خرد یکباره شد خاموش و در کنجی نشست آنجا به چالاکی برافرازی به هر جا قامت موزون قد بالا بلندان می شود چون سایه پست آنجا من از کار خرابات مغان در حیرتم «روشن» که زاهد توبه ، ساقی شیشه، مطرب دف، شکست آنجا @takbitnab 🌹🌹🌹