دلی بی‌قرار و شبی تار دارد غریبی که دیدار با یار دارد دعا کن که دستم رها باشد امشب که با زلف آشفته‌ات کار دارد گرفته‌ست ناز تو بازارها را چه اندازه نازت خریدار دارد! تو همچون طبیبی فراموشکاری طبیبی که بیمار بسیار دارد گرفتاری‌ام را کسی می‌شناسد که عمری‌ست روحی گرفتار دارد زبانم تو را گرچه انکار کرده دل امّا به عشق تو اقرار دارد... @takbitnab 🌹🌹🌹