عالم جلیل، شیخ ابوالقاسم محمد بن ابی القاسم حاسمی با یکی از علمای اهل سنت به نام رفیع الدین حسین رفاقتی قدیمی داشت؛ به طوری که در اموال شریک و اکثر اوقات حتی در سفر با هم بودند و هیچ کدام مذهب و عقیده خود را از دیگری مخفی نمی کرد و گاهی به شوخی یکدیگر را ناصبی و رافضی می گفتند؛ اما در این مدت بین آنها بحث مذهبی نشده بود. تا آن که اتفاقاً در مسجد شهر همدان، که آن را مسجد عتیق می گفتند، بحث مذهبی میان این دو پیش آمد. در اثنای صحبت، رفیع الدین، فلان و فلان (خلفای اول و دوم) را بر امیرالمؤمنین علیه السلام برتری داد. ابوالقاسم، رفیع الدین را رد کرد و حضرت علی علیه السلام را بر فلان و فلان برتری داد و برای مذهب خود به آیات و احادیث بسیاری استدلال کرد و مقامات و کرامات و معجزات بسیاری را که از امیرالمؤمنین علیه السلام صادر شده است، ذکر نمود؛ ✨💫✨ ولی رفیع الدین، مطلب را عکس نمود و برای برتری ابی بکر، به مصاحبت او با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غار استدلال کرد و همچنین گفت: ابوبکر از بین مهاجرین و انصار این ویژگیها را داشت که: اولاً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داماد او بود؛ ثانیاً خلیفه و امام مسلمانان شد. و باز ادامه داد و گفت: دو حدیث از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در شأن ابی بکر صادر شده است: یکی آن که، تو به منزله ی پیراهن منی الی آخر. دوم این که، پیروی کنید دو نفری را که بعد از من هستند، ابوبکر و عمر را! ✨💫✨ ابوالقاسم حاسمی بعد از شنیدن این سخنان گفت: به چه دلیل ابوبکر را برتری می دهی بر سید اوصیاء و سند اولیاء و حامل لواء و امام انس و جن و تقسیم کننده ی جهنم و بهشت و حال آن که تو می دانی ایشان صدیق اکبر و فاروق ازهر است و برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و همسر حضرت زهرا علیها السلام می باشد. و نیز می دانی که هنگام هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به سوی مدینه، امیرالمؤمنین علیه السلام در جای ایشان خوابید. او با آن حضرت در حالات فقر و فشار شریک بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خانه ی صحابه را به مسجد بست، جز در خانه ی آن جناب و علی علیه السلام را برای شکستن بتهای کعبه بر کتف شریف خود گذاشت. و پروردگار متعال او را با صدیقه طاهره فاطمه ی زهرا علیها السلام در آسمانها تزویج فرمود. با عمرو بن عبدود جنگ کرد و خیبر را فتح نمود. به خدای تعالی به قدر چشم به هم زدنی شرک نیاورد به خلاف آن سه نفر. (که به تصریح خود اهل سنت دهها سال بت پرستی کرده اند.) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، علی علیه السلام را به چهار نفر از پیامبران تشبیه نمود آن جا که فرمود: هر که می خواهد به آدم در عملش و نوح در حلمش و موسی در شدتش و عیسی در زهدش نظر کند، به علی بن ابیطالب علیه السلام بنگرد. با وجود این همه فضایل و کمالات آشکار و با نسبتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم داشت و همچنین با برگردانیدن آفتاب برای او، چطور برتری دادن ابی بکر بر علی علیه السلام جایز است؟ ✨💫✨ چون رفیع الدین این صحبت را از ابوالقاسم شنید، که علی علیه السلام را بر ابی بکر برتری می دهد، دوستی اش با او سست شد و بعد از گفتگوی زیاد به ابوالقاسم گفت: صبر می کنیم؛ هر مردی که به مسجد آمد آنچه را حکم کرد، چه به نفع مذهب من یا مذهب تو، همان را قبول می کنیم. چون ابوالقاسم عقیده ی اهل همدان را می دانست؛ یعنی می دانست که همه سنی (در زمان این قضیه) هستند، از این شرط می ترسید؛ ولی به خاطر کثرت مجادله، شرط مذکور را قبول کرد و با کراهت راضی شد. ✨💫✨ بلافاصله بعد از شرط مذکور، جوانی که از رخسارش آثار جلالت و نجابت ظاهر بود و معلوم می شد از سفر می آید، داخل مسجد شد و در آن جا گشتی زد و نزد ایشان آمد. رفیع الدین به سرعت و اضطراب از جا برخاست و بعد از سلام و تحیت، از آن جوان سؤال کرد که واقعاً بگوید علی علیه السلام برتر و بالاتر است یا ابوبکر؟ جوان بدون معطلی این دو شعر را فرمود: متی اقل مولای افضل منهما، اکن للذی فضلته متنقصاالم تر ان السیف یزری بحده مقالک هذا السیف احدی من العصا هرگاه بخواهم در مقایسه بین مولایم علی علیه السلام به آن دو نفر بگوئیم مولایم از آنجا با فضیلت تر است. اینجاست که منزلت او را پائین آورده اند. آیا نمی بینی اگر بگوئی شمشیر از عصا برنده تر است شمشیر با برندگی اش ترا بخاطر این مقایسه سرزنش خواهد کرد. ✨💫✨ وقتی جوان از خواندن این دو بیت فارغ شد، ابوالقاسم و رفیع الدین از فصاحت و بلاغتش تعجب کردند؛ لذا برای این که از حالات او بیشتر جویا شوند، از او خواستند که با ایشان صحبت کند؛ اما ناگهان از پیش چشم هایشان غایب شد و دیگر او را ندیدند. رفیع الدین چون این امر عجیب و غریب را مشاهده کرد، مذهب باطل خود را ترک گفت و مذهب حق اثنی عشری را پذیرفت. 📚برکات حضرت ولی عصر علیه السلام، 📚العبقری الحسان ج ٢، ص ٨۶، 🍃 ?