📚#یک_داستان_یک_پند
مرحوم ملا احمد نراقی (ره) صاحب کتاب "معراجالسعاده" در جوانی فرزندی داشت که بسیار دوستش میداشت. روزی فرزندش در بستر بیماری و مرگ افتاد و هیچ درمانی بر او اثرساز نشد. ملا احمد را تاب دیدن جاندادن فرزند نبود. از خانه خارج شد و در راه درویشی دید که عصایی در دست داشت.
ملا گفت: «فرزندم بیمار است، دعایش کن.» درویش سه بار عصایش به زمین کوبید و یک بار حمد و سوره را خواند و گفت: «برو فرزندت خوب شد.»
ملا احمد به خانه برگشت، دید کودکش نشسته و غذا میخورد. در حیرت ماند. هشت ماه گشت آن درویش را در جایی ندید. بعد از گذشتِ هشت ماه٬ او را دید و گفت: «ای شیخ! نفس قدسی داری، ولی کاش حمد و سوره را درست میخواندی.»
درویش گفت: «حمد و سورهام را پس بده اگر غلط است.» درویش سه بار عصا بر زمین کوبید و حمد و سوره را خواند و گفت: «برو خانه من حمد و سوره غلط خود را پس گرفتم.»
ملا احمد به خانه آمد و دید فرزندش از دنیا رفته است. زار گریست و فهمید: خواندن حمد و سوره به ظاهر نیست؛ به معنا و نفس و باوری است که خواننده در آن میدمد.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨