|جایی آن ور جهان| لیوان آب پرتقالش را ریخته بود و زل زده بود به مانیتور بزرگ. خط امن اتاقش زنگ خورد. از دفتر وزیر دفاع بود صدایی مردانه با لبخندی مرموز گفت: داری می‌بینی؟ جواب داد: می‌بینم... صداگفت: نیم ساعت دیگر تمامه... تماس قطع شد. داخلی دوباره زنگ خورد و گفتند: جناب پرزیدنت توی کاخ نیستند اما گویا از جایی شاهد عملیات هستند آب دهانش را قورت داد و گفت: باشه ممنون. 💔 ✨ ا🇮🇷 🖤 •°@takrang1°•