| شب پنجم ▫️آن وقتى که حسین‌بن‌على از اسب روى زمین افتاد بچه‌یازده ساله‌اى با شتاب آمد و رسید بالاى سر أبى‌عبداللَّه. هنگامى که این بچه رسید یکى از سربازان خبیث ابن‌زیاد شمشیر را بلند کرده بود که بر بدن مجروح ابى‌عبدالله فرود بیاورد، دستهاى کوچک خودش را بى‌اختیار جلوى شمشیر گرفت. اما این کار موجب نشد که آن حیوان درنده شمشیر را فرود نیاورد. شمشیر را فرود آورد، دست این بچه قطع شد. به همین هم اکتفا نکرد، بچه‌ى یازده ساله را روى زمین انداخت و او را به شهادت رساند. این‌جا بود که امام حسین خیلى منقلب شد، کارى هم از او برنمى‌آید، این‌جا دست به دعا برداشت و از ته دل این مردم را نفرین کرد. صدا زد «اللّهم أمسک عنهم قطر السماء» خدایا باران رحمتت را بر این مردم حرام کن...| امام خامنه‌ای | ۱۳۶۴/۷/۵ 🌱 @talabe_nevesht