نزدیک اذان ظهر است و این خانه امروز مهمان دارد...
خانه که نه
سر پناهی که فقط میتواند در اوج سرمای نیمه شب هرمل تورا در آغوش خود جای دهد.
حالا مهمان کم کم دارد از راه می رسد.
همان مهمانی که ۹ماه انتظارش را کشیدی
همان که قرار است چشمهایش را درخرابه های هرمل بگشاید تا روزی وارث زمین شود.
مگر نه انکه وعده داده شده
ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثون...
اکنون گوشه این خرابه در این صبح سرد زمستانی، صدای نوزادی از تبار شیعیان علی بشارت میدهد تو را که
لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ
و زمین هرمل بر خود می بالد که روزی شیعیان علی در کنج خرابه های این شهر مظلومانه جای گرفتند اما دست از محبت و ارادت علی برنداشتند.
آنهایی که انکار محبت علی را با لذات دنیا معاوضه نکردند.
دست از دنیا و زیباییها ولذاتش کشیدندتا به جهانیان اعلام کنند محبت علی را به کل دنیا نمی فروشند.
ومن
آن طلبه ای که سالها خود را سرباز امام زمانم خوانده ام و در باورم همیشه عاشق علی بوده ام
اکنون پر کاهی هستم معلق در هوای عاشقانه های این زنان وکودکان خرابه نشین
منِ حبابِ تو خالی کجا و این زبرالحدید ها کجا...
یقینا آقا بر سربازی اینان دل خوش کرده که از محبتش درون کوره آتش روزگار رفته اند نه من و امثال من...
جمعه ۷ دی به وقت هرمل لبنان
@talabeh_erp