شب سوم بیش از چهل شب از شهادت سید ابراهیم گذشت و همچنان ما در هاله ای از سردرگمی ... یک شب تا صبح گمشده داشتیم، به زمین و زمان متوسل شدیم . چشمهای پف کرده، دلهای مضطرب، دستها تا بیخ آرنج به آسمان، اشک در حلقه ی چشمها، چه سقوط اضطراری! خودمان را گول می زدیم و تا لب تر می کردند از شهادت ..بند دلمان پاره می شد. کانال عوض می کردیم و با امید منتظرت بودیم. گاهی هم فکرمان می رفت سال ۶۰ هجری و حادثه ی کربلا... اضطرار بچه ها و پدران و مادران اضطرار عمه زینب و گمشدن دخترکان.. دلتگنتیم سید ابراهیم مثل مرغان پر کشیدی مثل آهوان تو بیابانها و کوهها گمشدی مثل کبوتر بال سوخته، سوختی و مثل همیشه دم نزدی و نجابت کردی! میسوزم از مظلومیت از دردهایت از رنگ پریده ات از خستگیهایت الان خانه ی امام رضایی! گوشه ی حرم جا گرفتی! آغوش امام رئوف را لمس کردی! هنیئا لک..! شهادتت مبارک! شبهای انتظار هزار سال است شب گمشدنش هزار سال بود شب دوم؛ شب انتخابات قبلی و اضطرار انتخاب مجدد،چند هزار سال بلکه بیش از آن به ما گذشت. و امشب شب سوم؛ شب پنجاه هزار سال است. تا تو را داشتیم، ترس از وطن فروشی و نگران امنیت و حیاتمان نبود. ولی راستش سنگین تر از داغ شهدای پرواز، وقاحت یک مشت وطن فروش لجباز هست که زهی خیال باطل! فکر می کنند اگر دولت غربگرا بیاید روی کار، همه چی گل و بلبل می شود! فکر می کنند که سفره هایشان بزرگ می شود و آینده ی فرزندانشان تآمین.. نمی دانند که غرب تا حالا خیرش به کسی نرسیده است. او جیب ما را نزند خیرش پیشکش! به معاویه گفتن از ذوالفقار علی (ع) نمیترسی! گفت: تا جهل مردم هست نه. خدایا این شب سوم اضطرار را با رساندن صبح صادق به جان و دل ما آرامش عطا کن🤲 ✍وجگانی https://eitaa.com/talabemoshaver99