حضرت سلطانعلی (علیه السلام) چشمانم در زاویه های مختلف میچرخد، خیلی وقت است که این حرم را ندیده است. آیینه کاریهای دیوارها صد تکه شده و در تکه هایش آیات قرآن و ادعیه و اشعار زیبا را به نمایش گذاشته است. سفیدی آیینه کاریها پرشده است از سیاهیهای جوهریِ «السلام علیک یا اباعبدالله.. ». روی کاشیکاریهای رنگی شعر محتشم کاشانی خودنمایی میکند. «باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است». سجاده های پسته ای رنگ، صحن حسینیه را پر کرده و لایق پا قدمِ زائرین سلطانعلی شده است. قبله مقابل حرم است. پارچه ی سبزی، حجابِ دورتادور حرم شده است‌؛ تا دستی در قفلهای پنجره فولادش گره نشود. کربلای ایران است اینجا، خورشید از گنبدش سرزده است. چون طلایی زرین از دل کوه چشم نوازی میکند. صاحبان این مضاجع، هرکجا قدم گذاشتند هرچند کوه، همگی به گردشان چرخیدند. قتلگاهش کمی بالاتر، معشوق عشاق است. دعوتش کرده بودند کاشان! از برایش تحفه ی نفیس؛ فرش انداختند! وقتی نگذشت، عدو فرش از زیر پایش بردند! فرش نه، همچو اربابش حسین سر از بدنش جدا کردند!! ندبه در ندبه شده است قسمتم حرم سلطانعلی شده است. السلام علیک یا سلطانعلی ابن امام محمد باقر علیه السلام(زیارت اردهال) ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99