1400/1/1یکشنبه عید دیدنی همه آمده بودند به رسم نوروزِ هر سال برای دیدن ننه و بابا، جمع شده بودند. سفره ی هفت سین شان پهن بود، آجیل و میوه و شیرینی، گندم شادانه ی بوداده، همه چیز جور بود. سماور کنار اتاق قلقل میکرد و قوری گل انگوری چای عقیق ایرانی را دم میکشید. یکی میامد و یکی میرفت، جدید که مهمان وارد میشد دیگری به احترامش بلند میشدند و دعوت به پذیرایی میشد. برای ناهار خانه ی عمو تدارک دیده بودند. سر و صدا، هیاهوی بچه ها یطرف، نوجوانهای پسر تو دشتِ کنار خانه، دخترک ها سر تو سر هم، بانوان جوان از خاطرت 99 و شلوغی کارهایشان و خانه تکانیها و بزرگتر ها از دردهایشان میگفتند: که چقدر ناتوان شدند و حتی دیگر درِ شیشه ی نوشابه را نمیتوانند باز کنند. مهمانها گاهی سرشان تو گوشی، عده ای از اقتصاد و انتخابات و... و عده ای باهم ماشین و... معامله میکردند. کنارِ حیاطِ بزرگ ِخانه ی عمو بچه ها تاب بازی میکردند و دبه های دیگ گلاب زیر شیروانی طلب عرق گلاب و بیدمشک را انتظار میکشیدند تا فصل اردیبهشت با گلهای محمدی پر شوند. خانه ی عمو کنار خانه ی بابا و ننه سفره های بزرگ از این سر تا اون سر تو حیاط پهن شده بود، دیگ قرمه سبزی امام حسینی را زحمت کشیده بودندو هيئت گونه از همه پذیرایی کردند. خاطرات هرسال عید نوروز را زنده کرده بودند. همه و همه دامادها عروس ها، نوه ها از دور و نزدیک آمده بودند برای تبریک عید نوروز، اما ننه و بابا با عکسهایشان از درون سفره ی هفت سین بما تبریک گفتند. در ماه مهر و آبان ننه و بابا هر دو قربانی کرونا شده بودند. اینهمه دورهمی برای احترام آنها بود ولی آنها نبودند تا بابا ظرفهای غذا را جلو بچه هایش بگذارد وبگوید بخورید و عیدی هایش را به نوه ها بدهد. ننه ی لپ قرمزی که روسری سفیدش را با سنجاق قفلی سفت میکرد و روی خندانش از روی تختش و آمدن بچه هایش و بوسیدنش دیگر خبری نبود. دورهمی امسال متفاوت بود. چقدر زود دیر میشود، قدر داشته هایمان را داشته باشیم. ✍فاطمه وجگانی سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا سلام الله علیها کارشناسی ارشد روان شناسی @talabemoshaver99