#قصه_و_عبرت
💠ابراهيم بن موسى میگويد: از امام رضا- عليه السّلام- با اصرار زياد پول خواستم.
💠حضرت براى بدرقه عدّهاى از طالبيين «1» بيرون آمدند.
💠در اين هنگام وقت نماز فرا رسيد و حضرت، به سوى قصرى كه در آنجا بود، روانه شد و در زير درختى نزديك آن قصر نشست و من هم با او بودم و غير از ما كسى نبود.
💠امام رو به من كرد و فرمود: اذان بگو ، گفتم: اجازه میدهيد همراهان ما نيز بيايند؟
فرمود: خدا تو را بيامرزد ، نماز اوّل وقت را بدون عذر تأخير نينداز و اوّل وقت نماز را بپا دار.
💠برخاستم، اذان گفتم و نماز خوانديم.
💠عرض كردم: يا بن رسول اللَّه! مدتى از آن وعدهاى كه به من فرموده بوديد گذشته است و من نيازمندم و شما كارتان زياد میباشد و من موفق نمیشوم تا هميشه خدمت شما برسم.
.
.
💠راوى میگويد: امام- عليه السّلام- با تازيانهاش محكم بر زمين كوبيد و دستشان را به جاى ضربه كشيده و شمشى از طلا بيرون آورد و به من داد و فرمود: اين را بگير و خداوند به واسطه آن به تو بركت دهد و از آن بهرهمند شوى و آنچه را كه ديدى، پوشيدهدار و به كسى نگو.
💠ابراهيم بن موسى میگويد: اين مال، آنقدر بركت پيدا كرد تا اينكه در خراسان مِلكى را به قيمت هفتاد هزار دينار خريدم، پس در ميان امثال خودم، غنیترين و ثروتمندترين مردم آن ديار شدم «2».
(1) به كسانى كه از نسل حضرت ابو طالب- عليه السّلام- باشند ، «طالبيين» میگويند.
(2) بحار: 49/ 49، حديث 49.
جلوههاى اعجاز معصومين عليهم السلام،(ترجمه الخرائج و الجرائح) ص: 268
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما