🕑مقید بود حتما با وضو نوزادش را شیر دهد، شبها در خواب ناز هم که بود، بلند میشد وضو می گرفت و مرتضی را شیر می داد. به نماز شب خیلی اهمیت می‌داد اگر هم احیانا توفیق خواندن پیدا نمی کرد، حتما قضایش را در روز بعد به جای می آورد. 🕒مرتضی کم کم بزرگ شد، درس طلبگی را پیش پدر و عمو شروع کرد. ۲۰ سالگی همراه پدر به نجف رفت. در آنجا به اصرار سید محمد مجاهد، مرجع وقت شیعه، برای ادامه تحصیل مقیم نجف شد و پدر تنها به دزفول برگشت. 🕞چهار سال در نجف در درس سید محمد و شریف العلماء، شرکت کرد. با حمله عثمانی ها و دستور سید محمد، نجف را ترک کرد و ابتدا به کاظمین و بعد هم به زادگاهش برگشت. 🕛آبها که از آسیاب افتاد، خواست عازم نجف شود. مادر رضایت نداشت. مرتضی هم متوسل به اهل بیت شد. همان شب در خواب برای مادرش همان آیه حضرت موسی و مادرش خوانده شد: إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰ أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمّ ... فَرَجَعْنَاكَ إِلَىٰ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا (ما به مادر موسی وحی کردیم که کودکش را در صندوقچه ای داخل رودخانه بیندازد و موسی نهایتا به مادر بازگردانده شد تا روشنی چشمانش شود) 🕧اما هنوز دل مادر آرام نبود تفالی بر قرآن زد، همان آیه به عینه تکرار شد و با اطمینان فرزندش را راهی کرد. این چنین مادر شیخ انصاری، یکی از ستارگان فقاهت شیعه را تربیت کرد. 🌀🌀🌀🌀 @tamardom