کجا کلاس توحید داری؟ نشانی اش را بده که از زهر تلخ شرک تکه تکه شده جگرم. در کلاس توحید تو می شود فهمید توحیدهای ما همه شرک اعظم است. من از توحیدهایی که تا به امروز یاد گرفته ام توبه میکنم تو در کلاس توحیدت خدا را می گذاری در مقابلمان ما خدا را بغل میکنیم در کلاس تو و نوازش دست خدا را حس می کنیم روی سرمان. *در کلاس تو خبری از واجب الوجود نیست. ممکن الوجودها هم رفته اند پی کارشان* کدام دور و تسلسل؟ صرف الوجودها هم ردپایشان پیدا نیست. تو خود خدا را نشانمان میدهی. دیگر چه بالاتر از این؟ من در آغوش واجب الوجود آرام نمیگیرم فقط خدای توست که می شود سر به آغوشش گذاشت و آرمید. با واجب الوجودی که این جماعت یادمان داده اند خیلی که کار داشته باشیم، وقت هایی است که دستمان از همه جا کوتاه است... خدایی که تو نشانمان می دهی خیلی فرق دارد با این واجب الوجود. ما با خدای تو همیشه و همه جا در کنار همیم. ما پای سفره که می نشینیم ، خدای تو را کنارمان حس می کنیم . این چه خدایی است که تو نشانمان داده ای از ابتدا تا انتهای سفره ، احساسمان این است که خودش لقمه میگیرد و در دهانمان می گذارد. ما طعم دستان خدا را در لقمه هایی که در دهانمان میگذارد میچشیم . کاش همه می دانستند این غذاها چه خوش طعم است فقط سیر نمی کند، مست میکند. ما الحمدلله که می گوییم صدای خدا را می شنویم که چه مهربان به ما می گوید: نوش جان. ما خدا را می بینیم که وجودش همه کرم است و لطف و وقتی سر سفره می نشینیم و غذا می خوریم او لبخند می زند به ما. خودش گفته ما را اهل و عیال خودش می داند. رسول خدا این فرمود: «الخلق عيال الله فأحب الخلق إلى الله من تفع عيال الله و أدخل على أهل بيتي شورا، مردم عیال اکو خانواده و نان خورهای خدا هستند، پس محبوب ترین خلق خدا در نزد خدا کسی که سودش به عيال خدا برسد و بر اهل خانهای شادی و سروری را وارد کند» (الکافی، ج ۲، ص ۱۶۴).