🔹تحریف سنت عاشورایی، به عنوان پشتوانه دینی-تاریخی نظام اسلامی و جبهه مقاومت، یکی از سرفصل‌های اندیشه وی بود. او در آثار خود تلاش کرد این پشتوانه را به ضد خود بدل کند. به طور مثال، در زمانی که «خصوصی‌سازی اصولی و چارچوب‌مند» یکی از مطالبات جدی رهبری بود، او خصوصی‌سازی را عامل پیدایش فاجعه کربلا خواند.(جماران/19شهریور98) او با قرائتی پلورالیستی، همزمان با برخی دیگر از روحانیان اعتدالگرا، تلاش کرد تفسیرهای مدرن و بعضا سکولار از حماسه عاشورا ارائه کند که لازمه آن، تضعیف تفسیرهای حماسی از این واقعه خونین بود. بعد از روحانی که عاشورا را مکتب مذاکره نامیده بود، مرحوم فیرحی تلاش کرد عاشورا را منبعی برای استنباط در باب اخلاق شهروندی قلمداد کند که یکی از شعارهای دولت اعتدال بود. آقای فیرحی در این زمینه چنین می‌گوید: 🔻«براي جامعه‌اي كه در مرحله انقلاب يا وضعيت درگيري‌هاي نظامي است، عاشورا به نحوي ديده مي‌شود و امام (ع) به عنوان نماد يك قيام و شهادت و شهامت ديده شود. اما در جامعه‌اي كه در وضعيت پساانقلابي به سر مي‌برد و نظام مستقري هم دارد، عاشورا شايد به گونه ديگري ديده شود و الگوي متفاوت‌تري برجسته شود. من بر اين باور هستم كه ما مي‌توانيم از عاشورا الهام‌هاي متعدد بگيريم. يكي از اين الهام‌ها، عاشورا و است»(انصاف‌نیوز/25مهر1395) 🔹داوود فیرحی همچنین تلاش کرد قیام خونین عاشورا را در حدّ یک فرار، تنزل دهد و تمام تفاسیر حماسی از این قیام جاودانه را به قرائت های چپ نسبت دهد! حال آنکه قیام حسینی علیه طاغوت زمان، برآمده از متن قرآن و آموزه های تمام انبیا و اولیای الهی بود و از این گذشته در تاریخ اسلام همواره منشا الهام بخش تمام قیام ها و جنبش های اصیل دینی بوده است. چگونه میتوان به بزرگان تشیع و مجاهدان مسلمان در طول قرون متمادی، اتهام چپگرایی وارد کرد؟! فیرحی در این زمینه چنین می‌گوید: ⭕️«امام حسین به دنبال مبارزه نبود، دنبال فرار از بیعت بود، مبارزه از ادبیات چپ وارد ذهنیت مذهبی ما شد!»(انتخاب/ 7شهریور1399) 🔹البته او در ماه محرم امسال (به همراه سایر هم‌فکرانش همچون محمد محلاتی) به قرائتی خاص از عاشورا پرداخت که رنگ و بوی سیاسی و مخالف‌خوانی آن مشهود بود و قبلا در روزنه به تفصیل مورد نقد و بررسی قرار گرفت:👇 https://eitaa.com/rozaneebefarda/5205 🔹برخی مواضع رادیکال جناب فیرحی، با ادبیاتی به ظاهر نرم، در قالب مکتوبات وی انعکاس یافته که از آن جمله می توان به کتاب اشاره کرد. در حقیقت او در این اثر با سنگر گرفتن پشت برخی بزرگان نجف، خاصه مرحوم نائینی، روایتی مدرنیته زده از مشروطه ارائه کرده و در ضمن آن قضاوتهای غیرمنصفانه و تعابیر نامناسبی نسبت به مشاهده می‌شود! خط تفسیر مدرن از مشروطه در دوران تحولات نهضت مشروطیت، بیشتر توسط حلقه سلیمان خان میکده و برخی روحانیان غربزده همچون دنبال میشد که نهایتا سر شیخ مظلوم را بر دار برد! 🔹 بررسی آثار و افکار و کارنامه مرحوم فیرحی مانند هر نویسنده دیگری، نیازمند بحث های تفصیلی و مستدل است که حتما در آینده بدان پرداخته خواهد شد. گرچه در کارنامه و پیشینه فیرحی، حتما خدمات و نکات مثبت هم هست اما سانسور بخش رادیکال و مناقشه برانگیز اندیشه وی در این بررسی ها، قطعا معقول نیست. خاصه اینکه وی یک معمم بود و اقدامات و نوشته جات او اگر بدون نقد رها شود، ممکن است به پای دین و روحانیت نوشته شود. طبعا در چنین مواقعی طرفداران و برخی منتقدان، از بازخوانی انتقادی آرا امثال فیرحی طفره می روند؛ طرفداران می گویند از محرومین باید فقط ذکر خیر کرد و برخی مخالفان فکری نیز بر این باورند که الباطل یموت بترک ذکره. و البته این هر دو توجیه، بهانه خوبی برای پرهیز از نقد اندیشه و آثار امثال فیرحی نیست. چه اینکه خود او نیز هرگز از خوانش انتقادی پیشینیان و حتی برخی بزرگان تشیع چون آیت‌الله شیخ فضل الله نوری ابایی نداشت. 🔹در حوزه علمیه قم، طیفی از پژوهشگران حوزه فقه حکومتی و علوم سیاسی سخت متاثر از او بودند؛اگرچه بعضا بنا به مصالحی هرگز این روابط استاد/شاگردی را علنی نکردند و روزنه نیز بنا برهمان مصالح، بنای بازگفتن این سنخ مناسبات ندارد اما نمی توان تاثیرات حال و آینده این طیف بر فضای حوزه را نادیده گرفت، مخصوصا اگر برخی از این حضرات مسئولیتهایی در برخی نهادهای حوزوی برعهده داشته باشند و یا به عنوان انقلابی شناخته شوند! دقت در مضمون پیامهای تسلیت و اظهارنظرهای بعدی، تا حدود زیادی در بازشناسی شبکه ارتباطی و فکری مرحوم فیرحی موثر خواهد بود. انشالله خداوند همه محبین امیرالمومنین علیه السلام را غریق رحمت کند و عواقب امور ما را ختم به خیر کند.